می دونی تلخ ترین اتفاق چیه
تو بخوای
اونم بخواد
ولی سرنوشت نخواد
می دونی تلخ ترین اتفاق چیه
تو بخوای
اونم بخواد
ولی سرنوشت نخواد
این نظر توسط bella در تاریخ 1392/06/12 و 21:29 دقیقه ارسال شده است | |||
این نظر توسط SamaN در تاریخ 1392/06/12 و 16:35 دقیقه ارسال شده است | |||
Khub nabudam k j bedam |
این نظر توسط بهنام در تاریخ 1392/06/11 و 23:26 دقیقه ارسال شده است | |||
هي.....!
روزگار.....! من ترك تحصيل كرده ام.....! ديگه امتحان واسه چيه........! آپم سارا خانوم. |
این نظر توسط SamaN در تاریخ 1392/06/11 و 20:36 دقیقه ارسال شده است | |||
قهری آجی؟ دلم برات تنگ شده |
این نظر توسط دلمشغولی های یکمامان(آفتاب) در تاریخ 1392/06/09 و 15:06 دقیقه ارسال شده است | |||
آرش گفت: زمین کوچک است. تیر و کمانی می خواهم تا جهان را بزرگ کنم…
به آفرید گفت: بیا عاشق شویم. جهان بزرگ خواهد شد، بی تیر و بی کمان. به آفرید کمانی به قامت رنگین کمان داشت و تیری به بلندای ستاره. کمانش دلش بود و تیرش عشق... به آفرید گفت: از این کمان تیری بینداز، این تیر ملکوت را به زمین می دوزد. آرش اما کمانش غیرتش بود و جز خود تیری نداشت. آرش می گفت: جهان به عیاران محتاج تر است تا به عاشقان. وقتی که عاشقی تنها تیری برای خودت می اندازی و جهان خودت را می گستری. اما وقتی عیاری، خودت تیری؛ پرتاب می شوی؛ تا جهان برای دیگران وسعت یابد. به آفرید گفت: کاش عاشقان همان عیاران بودند و عیاران همان عاشقان... آن گاه کمان دل و تیر عشقش را به آرش داد و چنین شد که کمان آرش رنگین شد و قامتش به بلندای ستاره و تیری انداخت تیری که هزاران سال است می رود... هیچ کس اما نمی داند که اگر بهآفرید نبود، تیر آرش این همه دور نمی رفت... |
این نظر توسط helena در تاریخ 1392/06/05 و 22:24 دقیقه ارسال شده است | |||
♥ ♥ برنگرد، که بر نمیگردی تو هیچ وقت؛ نمیخواهمم داشته باشمت، نترس فقط بیا در خزان خواستههام کمیقدم بزن تا ببینمت؛ دلم برای راه رفتنت تنگ شده است…
|
این نظر توسط آدمک در تاریخ 1392/06/05 و 15:17 دقیقه ارسال شده است | |||
آخییی!! دلم کباب شد! |
این نظر توسط سارا (آسمان شیراز) در تاریخ 1392/06/05 و 14:49 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام گلم خوب بود |
این نظر توسط دلمشغولی های یک مامان (آفتاب) در تاریخ 1392/06/05 و 14:10 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام نازنینم
من که در مورد عکسات باهات حرف زده بودم گل قشنگم منو ببخش اگه دلتو رنجوندم !!مامانم دیگه اونم از اون مامانای قدیمی !! دوستت دارم عزیزم |
این نظر توسط behnam در تاریخ 1392/06/03 و 2:12 دقیقه ارسال شده است | |||
اگه نیمه گمشده تو پیدا نکردی زیاد مهم نیست...
درد واقعی از اونجایی شروع میشه که نیمه پیداشدتو گم کنی... |